محل تبلیغات شما



سلام

خیلی دلم برای اینجا تنگ شده، یادش بخیر، اینجا بهترین جا برای گذر زمان بود،بعضی ها دوستای مجازی داشتن، بعضی ها عشق های مجازی داشتن ، بعضی ها جنون مجازی داشتن، و آخرش ختم به وبلاگ ها میشد و تمام،

یکی شاعر بود، یکی دکتر بود، یکی خلاصه نمی‌دونستی راست میگه یا دروغ، اصلا مهم هم نبود،ولی همیشه سرحال بودی و هرچه دل تنگت می‌خواست مینوشتی، 

همیشه کسانی هم بودن که تشویقت کنن، فحشت بدن و. ولی دلگیر نمیشدی، 

خیلی روزای خوبی بود، نه پیوندی بود، نه خیانتی بود، مجازی مجازی بود، یادش بخیر

خدا لعنت کنه این گوشی های هوشمند رو،همه ی لذتمون رو از بین برد ، تلگرام، واتس آپ اینستاگرام و . بلای جان ما شدن، 

من پیرمرد هم دیگه چشمام سو ندارن که بشینم با این گوشی های هوشمند کار کنم، برای همین فارغ از دنیای مجازی به دنیای خیالی پناهنده شدم

 

 

پی نوشت: دلم واسه قدیما تنگ شده


 امروز صبح باز باران بارید.  

اینجا باران روایتی جدید نیست.اینجا باران طراوتی هر روزه است. 

اینجا ابرها  همیشه در حال باریدن هستند. 

 روایت من و طراوت بارن،چه در هم تنیده و مانوسند.چه سخت ابر بارانی همچون دل من درحال گریستن است. 

چه بوی رطوبتی میدهد مغذم همچون اسفنج باران خورده و چه دلگیر است غروب بارانی ،همچون زندگانی من. 

جلبک بسته ی حوض خانه ام از خیسی همه روزه،چه شباهتی دارد به افکار جلبک بسته ام از گنداب وجودم. 

دلم آفتاب میخواهد دلم تشعشع گرم خورشید را برای خشک شدن میخواهد. 

ولی از پس هر باران، آفتابی خواهد بود. حتی برای دل بارانی من


عجب از کار دنیا هستم!!!  

همه ی عالم و آدم کار دارن . من بیچاره ی از همه جا بیخبر هم کار دارم 

 هی خوندم هی خوندم. فوقش دیپلم گرفتم لیسونس گرفتم فوقش لیسونس گرفتم که چی بشه؟ چی شدم حالا؟ یه سر به هوا!!!! من از دوران شیرین کودکی( چرا میگن دوران شیرین کودکی؟ چرا نمیگن دوران ملس یا شور یا سرکه نمکی یا فلفلی کودکی؟ ینی همه چی به کام بوده تو کودکی؟ یا من از اول بدشانس بودم؟ چند بار چشام رو شستم ، جور دیگر دیدم ولی هیچی عوض نشد لعنتی!!) سر به هوا بودم شدید  

یادمه داشتم بدو بدو از پله های خونه ی نازنین پدر بزرگم(آآآآآهههه یادش بخیر، خیلی مرد بود خدا بیامرز) پایین میدویدم محکم خوردم به کوزه سرکه؟ افتاد وسط حیاط و شکست!!! شکستنی با صدای سفال!! خیلی خوشم اومد . یه کوزه ای کنارش بود اونم انداختم که صدای شکستنش رو بشنوم وای چه صدای باحالی بود؟ حیف که همه ی لذتش با یه پس گردنی بابام خراب شد. صدای شکستن غرورم جلوی دخترای همسن و سال فامیل شبیه به صدای شکستن اون کوزه ی سفالین بود ولی اصلن با حال نبود.گاهی یادم می افته قلبم درد میگیره! اون روز هرچی فک و فامیل داشتیم دست دختراشون رو گرفته بودن اومده بودن خونه باغ پدر بزرگم لنتی ها تا زنده بود بیجاره آوبزونش بودن ولی اون فقط منو دوست داشت. فقط. وقتی داشت میمرد من سربه هوا مثل همیشه سر کار بودم(لعنت به این کار) فقط منو صدا زد. چون فقط من نبودم. لعنت به من و کارم بگذریم  

 

 گفتم که سربه هوا بودن من شد هدف زندگیم. یه روز آگهی رومه رو دیدم که نوشته بود آزمون هواشناسی با شرط استخدام رسمی!! اون روز خودم رو بدبخت کردم رفت. حالا وقتی بارون میاد به خودم میگم : همه توی این هوا میرن تو ساختمون من بیچاره میرم توی فظای باز!!!! همه خشک میشن من تازه خیس و خالی میشم!! امان از بارون مازندران!!!! اینجا 12 ماه میباره و 1 ماه چکه میکنه!!!! همش سرمون به هوا تمایل داره لامثب. حالا تو خود بخوان شرح مفصل از این مجمل !!! عاقبت سر به هواییی من اینجوری شکل گرفت. خسته ی رو حی و جسمی و ناراحتی روانی و بی پولی و اشک و آه و همه دست آورد این سربه هوایی بوده.  

آخرش هم سر به هوا خواهم مــــــــــــــرد!!!


خیلی دلم گرفته از خیلی چیزا 

یه روزی روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم. البته این کوی ساکنین دیگری هم داشت!!! راستش یه بت عربده جویی هم اونجا بود . که ما رو بهش بندونده بودن به اسم کــــــار ، منظورم همون شغلی که باهاش پول در میاری ، نون میخری ،قاقا میخری ، تا کوفت کنی نمیریه ها!!!!! حالا بگذریم 

جوون و نفهم که بودیم (البته دور از جون شما) فک کردیم زدیم وسط خال. بورسیه شدیم تو فلان اداره. درس و عشق و حال و حقوق. بعدشم کار و تلاش و زندگی. عجب غافل بودم من!! 

حالا که سنی ازمون گذشته و گرد توسی رو موهامون نشسته تازه ژست فهما و علما رو به ریختمون گرفتیم (البته هنوز هم نمیفهمیم ،بازم دور از جون شما) که چی؟  

 عجب اشتباهی کردیم بابا!! چه کلاه گشادی رو سرمون بوده تا حالا که خودمون رو زده بودیم به خریت(با تشدید دوبل و تحکم در گفتار)!!! 

حالا نه راه پس دارم و نه راه پیش. 

گله از چرخ ستمگر بکنم یا نکنم

شکوه از بخت بداختر بکنم یا نکنم

در گاراژ دل و وا بکنم یا نکنم

ماشین عشقم و توش جا بکنم یا نکنم

ترک دل داده و دل بر بکنم یا نکنم

گریه ها از غم اوسر بکنم یا نکنم

آه و فریاد بر افلاک بکشم یا نکشم

دل دیوونه رو در خاک بکشم یا نکشم

آقا جون هر غلطی خواستی بکن این که پرسیدن نداره!!!! شده حکایت امروز ما  
 
اینکه بعد از مدت ها آمدنم همراه دلگیریه والا به خدا از رو ناچاریه. 
اینترنت دارم( چقدر زیاد هم دارم) ولی دل خوش سیری چند؟ 
حال آه کشیدن رو هم ازم گرفتن. زندگیم رو زهر مار کردن. اشکمو در آوردن  
خدا حفظشون کنه. اگه اینا هم نباشن ما طعم انگبین زندگی زیادی برامون شیرین میشه واللاااااا 
شکر خدا گشنه و تشنه نیستیم. زنده ایم خشک و خالی!! لبخندی رو لبمون نمونده. و قلبمون دلمب دلمب میتپه. پس هنوز زنده ایم  !!!!! هرچند تلخ

بهار آمد بهار آمد بهار مشکبار آمد

نگار آمد نگار آمد نگار بردبار آمد

صبوح آمد صبوح آمد صبوح راح و روح آمد

خرامان ساقی مه رو به ایثار عقار آمد

صفا آمد صفا آمد که سنگ و ریگ روشن شد

شفا آمد شفا آمد شفای هر نزار آمد

حبیب آمد حبیب آمد به دلداری مشتاقان

طبیب آمد طبیب آمد طبیب هوشیار آمد

سماع آمد سماع آمد سماع بی‌صداع آمد

وصال آمد وصال آمد وصال پایدار آمد

ربیع آمد ربیع آمد ربیع بس بدیع آمد

شقایق‌ها و ریحان‌ها و لاله خوش عذار آمد

کسی آمد کسی آمد که ناکس زو کسی گردد

مهی آمد مهی آمد که دفع هر غبار آمد

دلی آمد دلی آمد که دل‌ها را بخنداند

میی آمد میی آمد که دفع هر خمار آمد

کفی آمد کفی آمد که دریا در از او یابد

شهی آمد شهی آمد که جان هر دیار آمد

کجا آمد کجا آمد کز این جا خود نرفتست او

ولیکن چشم گه آگاه و گه بی‌اعتبار آمد

ببندم چشم و گویم شد گشایم گویم او آمد

و او در خواب و بیداری قرین و یار غار آمد

کنون ناطق خمش گردد کنون خامش به نطق آید

رها کن حرف بشمرده که حرف بی‌شمار آمد


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها